بزرگی را گفتند: تو برای تربیت فرزندانت چه می کنی؟
گفت: هیچ کار!
گفتند: مگر می شود؟ پس چرا فرزندان تو چنین خوبند؟
گفت: من در تربیت خود کوشیدم تا الگوی خوبی برای آنان باشم.
فرزندان راستی گفتار و درستی رفتار پدر و مادر را می بینند، نه امر و نهی های بیهوده ای که خود عمل نمی کنند.
و به یاد داشته باشیم که فرندان از رفتار خوب یا بد ما الگوی رفتار خود را انتخاب می کنند و
این را ما پدران و مادران باید بدانیم که رفتار ماست که سنگ بنای شخصیت فرزندانمان را چه جوب یا چه بد شکل خواهد داد
سلامی می دهم السلام علیک یا اباعبدالله الحسین ولخوشیم که
امام حسین (ع) فرمودند
هر آنکه در دل خود یاد ماست زائر ماست
فراموش مکن که:
انسان مانند رودخانه است؛
هر چه عمیق تر باشد آرامتر است... انسان بزرگ بر خود سخت می گیرد ،
و انسان کوچک بر دیگران...
انسان قوی از خودش محافظت میکند ،
و انسان قویتر از دیگران....
وقطعاً این قدرت را فقط میتوان در پناه پروردگار داشت.
هر انسانی که به خدا نزدیک تر است،
آرامتر، متواضع تر و قدرتمندتر است،
وتابش نور او را میتوان در تمامی جوانب زندگی اش دید...
زندگیتان پر از نور خدا..
روزتون پر از اتفاقات قشنگ
یادمان باشد که :
در جستجوى راه باشیم نه همراه ، چه بسیار همراهانى
که ما را از راه بازداشته و به بیراهه کشانده اند .
راهى به سوى خوشبختى نیست ؛ خوشبختـى خـودِ راه
است . چه بسیارند کسانى که در جستجوى خوشبختى
تمام عمرشان را در بدبختى سر مى کنند .
روى کنار گذاشتنِ تمام قضاوت هایمان در مور دیگـران
کار کنیم . چه بسیار دوستى هایـى که بــر اثـر قضاوت
غلط ما به دشمنى هاى بى پایان تبدیل شده است .
در تمامى طبیعت هیچ طوفانى براى همیشه وجود ندارد
چه بسیار طوفان هایى کـه بــعد از فرو کش کردن شان
رنگین کمان هاى خوشبختى را به ما هدیه کرده اند .
و یادمان بماند که :
با بى ادعایى براى بزرگى ، بــه بزرگى دست مى یابیم
چه همیشه ، سـودمندى آن چه ** هست ** بــــه آن چه
** نیست ** وابسته است .
در حضور هفت گروه، هفت کار را مخفی کن تا سعادتمند گردی:
1 ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﻓﻘﯿﺮ، ﺩﻡ ﺍﺯ ﻣﺎﻝ ﻭ ﻣﻨﺎﻟﺖ ﻧﺰﻥ!
2 ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺑﯿﻤﺎﺭ، ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺧﺶ ﻧﮑﺶ!
3 ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ، ﻗﺪﺭﺕ ﻧﻤﺎﯾﯽ ﻧﮑﻦ!
4 ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻏﺼﻪ ﺩﺍﺭ، ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﻧﮑﻦ!
5 ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ، ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﻩ ﻧﻤﺎﯾﯽ ﻧﮑﻦ!
6 ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﯽ ﺑﭽﻪ، ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻧﮑﻦ!
7 ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﯾﺘﯿﻢ ﺍﺯ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﻧﮕﻮ!
ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ ﻋﻠﯽ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ
تحف العقول صفحه167
گنجشکی به خدا گفت؟
لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگیم سر پناه بی کسیم بود، طوفان تو آن را از من گرفت! کجای دنیای تورا گرفته بودم؟...
خدا درجواب گفت:
ماری در راه لانه ات بود تو خواب بودی باد را گفتم لانه ات را واژگون کند آنگاه تواز کمین مار پر گشودی.
چه بسیار بلاها که به واسطه ی محبتم از تو دور کردم
و
تو ندانسته به دشمنیم برخواستی
و به راستی باید بیاموزیم که در برابر خواست و اراده خدای متعال هر لحظه تسلیم باشم
